🔴عطار به روايت محمدرضا شفيعي كدكني*

🔴عطار به روايت محمدرضا شفيعي كدكني*


 ▪️به مناسبت ۲۵ فروردین " روز عطار"

@iranfardamag

عطار از درون و از بيرون

عطار و منظومه فرهنگي پيرامون او، از زندگي تاريخي تا افسانه‌ها و از آثار مسلم او تا مجموعه وسيعي از مجعولات و منحولات دوره‌هاي بعد، كه منسوب به اوست، بي‌شباهت به يك مذهب يا يك آيين نيست. در كنار هر مذهبي مشتي افسانه و اساطير و مجموعه متناقضي از آرا مي‌توان ديد كه با همه تضادي كه در اصل، با مبادي مركزي آن آيين دارند، از جهاتي سبب حفظ و حراست از آن مذهب‌اند و در لحظه‌هايي همان حواشي و افزوده‌ها، از نابودي آن اصول و مبادي مركزي جلوگيري مي‌كنند. يا بهتر بگوييم: بقاي هر مذهبي را تناقض‌هاي دروني آن تضمين مي‌كند.


ارزش اين حواشي و افزوده‌ها، در بعضي از شرايط تاريخي، از آن اصول و مبادي مركزي كم‌تر نيست. حتا در مواردي بسي مهم‌تر از اصل است. چهره قديس‌گونه عطار، درست مانند يك مذهب، در درون همين افسانه‌ها و همين سخنان مجعول رشد كرده و بدين‌گونه كه امروز مي‌بينيم، درآمده است. تا وقتي كسي به اين مذهب نگرويده است، بسياري از اجزاي اين آيين در نظرش بي‌ارزش و حتا مضحك جلوه مي‌كند؛ اما وقتي در داخل اين منظومه آييني قرار گرفت، همه آن حرف‌هاي ظاهرا سست و يا نامعقول، جلوه و جلاي خاصي پيدا مي‌كند و از هر جهت زيبا و استوار، سيطره خود را گسترش مي‌دهد. درك مباني جمال‌شناسي شعر عطار نيز چنين حالتي دارد، يعمي التذاد شعر او، براي كسي كه بيرون اين منظومه قرار گرفته است، بسيار دشوار و تقريبا محال است.


✅شعر عطار

شعر عطار نماينده يكي از مراحل تكامل شعر عرفاني ايران است. وقتي از دور به اين دريا ـ كه يك ساحل آن را نخستين تجربه‌هاي شعر زهد و اخلاق شاعران مذهب كرامي، در عصر ساماني، تشكيل مي‌دهد و يك ساحل ديگر را در زماني نزديك به عصر ما، تجربه‌هاي امثال هاتف اصفهاني و حبيب خراساني ـ مي‌نگريم، سه موج عمومي، سه خيزاب بلند در آن ديده مي‌شود: قله يكي از اين خيزاب‌ها سنايي است و قله دومين خيزاب، فريدالدين عطار است و سومين كوه‌موج و قله، كه بلندترين آن‌هاست، جلال‌الدين مولوي است. بعد از او هر چه هست، موج‌ها و موجك‌ها است و حتا مي‌توان گفت كه دريا نيز ديگر دريا نيست، درياچه است و غدير و آبگير و در مواردي حوض و پاشوره.


آثار عطار

عطار را بايد از نو شناخت، عطار راستين و عطار تاريخي را از عطارهاي مجعول در طول قرون و اعصار جدا كرد، آثار برساخته درويشان مهمل‌سراي مبتذل و بي‌مايه را از قلمرو آثار او به دور كرد و كار را از آثار مسلم و قطعي‌الصدور او آغاز كرد؛ عطار در مقدمه‌اي كه خود و به احتمال قوي در اواخر عمر به نثر نوشته است و در آن‌جا به نام و نشان مجموعه آثار خويش پرداخته است، تصريح مي‌كند كه وي داراي اين آثار است: «الاهي‌نامه» (= خسرونامه)، «اسرارنامه»، ‌«مصيبت‌نامه»، «منطق‌الطير» (= مقامات طيور)، «ديوان» (غزليات و قصايد) و «مختارنامه» (مجموعه رباعيات). البته خود تصريح مي‌كند كه دو اثر منظوم خويش را به نام «جواهرنامه» و «شرح‌القلب» از ميان برده و نابود كرده است. بنابراين، هر گونه اثري كه بدين نام‌ها پيدا شود، ربطي به عطار ندارد و مجعول و منحول است. عطار از اين شش مجموعه شعري به نام دو مثلث ياد مي‌كند و گويا جدا از تذكره يك مثلث نثر نيز مي‌خواسته است ترتيب دهد، شامل زندگي‌نامه پيامبران و صحابه و اهل بيت، كه گويا تأليف نشده يا اگر تأليف شده، اثري از آن‌ها باقي نمانده است و در هيچ فهرست و كتابي هم اشارتي بدان‌ها نرفته است.


او علاوه بر داشتن يك منظومه ذهني خاص، داراي يك نظام زباني ويژه نيز هست؛ زباني كه به لحاظ ساختارآوايي كلمات بيش و كم از زبان استانداردشده سبك خراساني ـ كه عينا با تغييراتي اساس سبك سعدي و حافظ و ديگران را تشكيل مي‌دهد ـ متمايز است.


زندگي عطار

در ميان بزرگان شعر عرفاني فارسي، زندگي هيچ شاعري به اندازه زندگي عطار در ابر ابهام نهفته نمانده است. اطلاعات ما در باب مولانا صدبرابر چيزي است كه در باب عطار مي‌دانيم. حتا آگاهي ما درباره سنايي، كه يك قرن قبل از عطار مي‌زيسته، بسي بيش‌تر از آن چيزي است كه در باب عطار مي دانيم. نه سال تولد او به درستي روشن است و نه حتا سال وفات او. اين‌قدر مي‌دانيم كه او در نيمه دوم قرن ششم و ربع اول قرن است. نه استادان او، نه معاصرانش و نه سلسله مشايخ او در تصوف، هيچ كدام، به قطع روشن نيست. از سفرهاي احتمالي او هيچ آگاهي نداريم و از زندگي شخصي و فردي او و زن و فرزند و پدر و مادر و خويشان او هم اطلاع قطعي وجود ندارد.


در اين باب هر چه گفته شده است، غالبا احتمالات و افسانه‌ها بوده است و شايد همين پوشيده ماندن در ابر ابهام، خود يكي از دلايل تبلور شخصيت او باشد كه مثل قديسان عالم در فاصله حقيقت و رؤيا و افسانه و واقعيت در نوسان باشد. اگر اين «افسانه‌گون» بودن، در «قديس‌وارگي» عطار تأثيري داشته، در متهم كردن او و آلودن نامش به شعرهايي بسيار سست و ناتندرست و ذهنيتي بيمارگونه و ماليخوليايي نيز بي‌تأثير نبوده است؛ زيرا در اين هفت قرني كه از روزگار حيات او مي‌گذرد، مجموعه گوناگوني از شعرهاي سست و بيمارگونه به نام او برساخته شده است كه جدا كردن حقيقت وجودي عطار از آن ياوه‌ها كار آساني نيست. بنابراين، جويندگان زندگي‌نامه عطار هميشه نسبت به اين مشكل اساسي بايد آگاهي داشته باشند و در داوري‌هاي خود جانب احتياط را همواره رعايت كنند.


در آثار مسلم او تصريح به نام او كه «محمد» است شده و خود در مواردي از هم‌نامي خويش با رسول (ص) ياد كرده است و در شعرهاي خود تخلص عطار و فريد را آورده است و معاصر او محمد عوفي نيز در «لباب الالباب» به عنوان «الاجل فريدالدين افتخارالافاضل ابوحامد ابوبكر العطار النيشابوري ... سالك جاده حقيقت و ساكن سجاده طريقت ...» از او ياد كرده است. پس تقريبا با اطمينان مي‌توان گفت كه شاعر مورد بحث ما «فريدالدين محمد عطار» است و در نيشابوري بودن او ترديدي نيست. تذكره‌نويسان قديم نيز نام پدر عطار را ابراهيم نوشته‌اند و از او به نام «محمد بن ابراهيم بن اسحاق» ياد كرده‌اند.


سرچشمه‌هاي شعرعطار

به لحاظ تاريخي‌، شعر عطار بعد از شعر سنايي‌، دومين اوج شعر عرفاني فارسي است و پس از عطار، بلندترين قله شعر عرفاني‌، جلال‌الدين مولوي است. سه موج بزرگ، ‌سه خيزاب بلند حيرات‌آور‌، در اين دريا وجود دارد: اول سنايي و دوم عطار و سوم جلال‌الدين مولوي‌، اين‌ها سه اقليم پهناور‌، سه كهكشان مستقل‌اند كه فضاي بي‌كرانه شعر عرفاني فارسي‌، و بي‌اغراق‌، شعر جهان را احاطه مي‌كنند و در ضمن كمال استقلال، سخت به يكديگر وابسته‌اند و يكديگر را تكميل مي‌كنند.

شعر عطار در نگاه نخستين، گاه‌، خواننده را مي‌رماند. اما شكيبايي و قدري آمادگي روحي لازم است تا به درون اين باغ راه پيدا كنيم. وقتي انس گرفتيم، مي‌بينيم كه در آن سوي بعضي ناهماهنگي‌ها،‌ چه منظومه منسجمي از احساس و انديشه موج مي‌زند.


غزل عطار

غزل عطار يكي از مهم‌ترين مراحل تكامل غزل عرفاني فارسي است. اگر ديوان شمس تبريزي را ناديده بگيريم‌، غزليات عطار مهم‌ترين نمونه‌هاي غزل عرفاني فارسي است. در اين شيوه غزل‌، مهم‌ترين نكته‌، وحدت تجربه شعري و حتا در مواردي بسيار زياد، ‌وحدت «تم و موتيو» است، ‌بدين‌گونه كه شاعر از همان آغاز كه مطلع غزل را مي‌سرايد تا پايان، ‌از يك مسير طبيعي حركت مي‌كند و دايره‌وار در همان‌جا كه آغاز كرده بود،‌ سخن را به پايان مي‌‌برد و در بسياري از اين غزل‌ها نوعي سرگذشت يا واقعه تصوير مي‌شود و چه بسيار از اين غزل‌ها كه جوهر زندگي‌نامه يك عارف است كه تحولي روحي به ناگهان او را دگرگون كرده است و اين نمونه‌ها را در بخش غزل‌هاي قلندري عطار، فراوان مي‌توان ديد‌.


مهم‌ترين نكته در اين‌گونه غزل‌ها - كه شيواترين نمونه‌هاي غزل عرفاني در زبان فاسي است - برهنگي اين غزل‌ها از اصطلاحات عرفاني است؛ يعني شاعر چندان بر تجربه روحاني خويش مسلط است و چنان با موضوع آميخته است كه نيازي به اصطلاحات فني تصوف احساس نمي‌‌كند. برعكس دوره‌هاي بعد كه شاعران عرفان‌‌گراي، با انباشتن غزل‌هاي خويش از فرهنگ عرفاني ابن ‌عربي و اصطلاحات خاص تصوف او،‌ شعر خويش را به عرفان سنجاق مي‌زنند يا عرفان را به شعر خويش، ‌و ديوان‌هاي ايشان‌، بيش از آن‌كه ارزش عرفاني داشته باشد‌، به درد آن مي‌خورد كه شواهد از آن استخراج شود براي فرهنگ اصطلاحات صوفيه. نمونه‌‌اش شاه ‌نعمت‌الله ولي كرماني كه دقيقا يكصدوهشتاد درجه در جهت مخالف عطار و مولوي قرار دارد و عامه مردم ممكن است شيفته انبوه اصطلاحات عرفاني اين‌گونه شاعران شوند و تصور كنند كه اينان در عالم عرفان تجاربي عميق داشته‌اند؛ در صورتي كه اينان در اين وادي اصلا وارد نشده‌اند؛ بلكه منظومه‌اي از اصطلاحات تصوف ابن عربي را به نام ديوان خويش درآورده‌اند براي اصطلاح‌بارگان و اصطلاح‌پسندان.


جايگاه عطار در شعر فارسي

شعر عطار،‌ از روزگار حيات او، ‌در ميان ارباب سلوك و معرفت با حسن قبولي شگرف روبه‌رو شده است. ميدان نفوذ شعرش‌، نسل به نسل‌، در گسترش بوده است. بعد از آشوب‌هاي حاصل از فتنه تاتار،‌ وقتي جامعه ايراني به بازسازي فرهنگي خويش كمر بسته و برخاسته است ـ و اين كار از طريق نسخه‌هاي خطي موجود فارسي قابل رسيدگي است - نسخه‌هاي آثار عطار،‌ قرن به قرن،‌ روي در افزوني نهاده است. نه تنها آثار مسلم و اصيل او چنين سرنوشتي دارند كه آثار منحول و مجعول و منسوب به او هم درپرتو نام او،‌ به همين گونه در جامعه‌ي ايراني و در ميان فارسي‌زبانان جهان‌، با حسن قبول روبه‌رو شده است. آمار قرن به قرن آثار او،‌ كه در فهرست‌هاي كتابخانه‌هاي جهان امروز قابل بررسي است‌، اين نكته را به شيوه‌اي تجربي و استدلالي ثابت مي‌كند.

 

------------------------------------ 

*برگرفته ازمقدمه‌ي كتاب «منطق‌الطير» عطار، مقدمه، تصحيح و تعليقات از محمدرضا شفيعي كدكني، نشر سخن

لازم به یادآوری است در طول سالیان بسیار آثار مهم عطار چون «تذکرة‌الاولیا » ، «منطق‌الطیر» ،« الهی نامه » و .... توسط استاد شفیعی کدکنی مورد تامل ، تدریس ، تصحیح ، حاشیه نگاری و... قرار گرفته است .


 #عطار

#ایران_فردا

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی

#فریدالدین_ابوحامدمحمد_عطارنیشابوری

 

 

    ✅ تصویر: در اندیشه سيمرغ (شیخ عطار نیشابوری)، نقاشی مینیاتور، اثر فرهاد رفیعی ، اکرولیک روی مقوای ماکت



https://t.me/iranfardamag



Report Page