روزی که صدای اکبر اعلمی از غیرت لرزید اخبار فوری

[ad_1]

5fb753a08645e_5fb753a086461

حدود چهل روز پیش ، درست در همان روزهایی که از خودکشی دردناک پسر بوچر شوکه شده بودیم ، بسیاری از چهره های سینما و تئاتر صفحات وب خود را با تصویر مردی که معلم او دلسوز بود ، آراستند. اکبر عالمی ، معلم مهربان آنها ، به دنیای دیگری رفت.

کمتر شخصی را می دیدیم که در مورد خلق و خوی خوب این معلم ، ارتباطش با دانش آموزان و عشقش به آنها صحبت یا یادداشتی ننوشته باشد.

شاید موضوع سرنوشت این باشد که مرگ این معلم دوست داشتنی اندکی پس از خودکشی سید محمد موسوی زاده (پسری 11 ساله از بوشهر که به دلیل از دست دادن یک تبلت به دار آویخته شد) رخ داد. بله ، به احتمال زیاد ، این همزمانی فقط یک تصادف است ، اما ممکن است آنقدر غیرمعمول نباشد که حداقل در ذهن برخی از ما مقایسه ای انجام شود و با خود فکر کنیم که بعضی اوقات یک معلم می تواند مسیر زندگی دانش آموز را تغییر دهد. بعضی اوقات فقط پیشنهاد یک معلم می تواند به یک نقطه عطف تبدیل شود این یک نقطه عطف خواهد بود ، مخصوصاً اگر آن دانش آموز 11 ساله باشد.

ضمناً ، در این مقاله قصد نداریم از کسی س questionال کنیم. این روایت متأسف است و ما بهتر است به جای هرگونه غر زدن و خرافات ، کمی درباره استاد اکبر عالمی بگوییم ، بنابراین این مقاله که به مناسبت چهلمین روز درگذشت وی منتشر شده است ، ادای احترامی به معلم این مرد است.

نام اکبر عالمی با دانشکده سینما و تئاتر مرتبط است. در نظر و قلب چندین نسل از دانشجویان این کالج ، او یک استاد شیرین و به یاد ماندنی است. ما همچنین به سراغ استاد دیگری در این دانشکده رفتیم تا در مورد ماهیت آموزشی وی که در بین دانشجویان وی نیز محبوب است صحبت کنیم. شهرام زرگر ، استادی که معلم را به بازیگر ترجیح می دهد. او در مکالمه خود هم از اکبر عالمی صحبت می کند و هم از عشقی که یک معلم به آن احتیاج دارد.

در آغاز او می گوید: من هنوز نمی توانم صحبت کنم تا بگویم اکبر عالمی زنده است ، به اندازه کافی که او هنوز زنده است. این مرد پر از عشق و زندگی بود. او پر از امید بود و خیلی زود بود که مرگ به سراغش بیاید زیرا کارهای زیادی برای انجام دادن داشت.

همیشه مهم است

جواهرساز سالها پیش هدایت می کند؛ در ادامه دوران طلایی برنامه تلویزیونی “هنر هفتم” و ادامه: نسل من با برنامه “هنر هفتم” اکبر عالمی از سینما آشنا شدند و این برنامه تأثیر زیادی در علاقه ما به این هنر داشته است و بسیاری از ما تحت تأثیر این علاقه بوده ایم. انتخاب کرد.

این مترجم تئاتری که چندین نمایشنامه را به فارسی برگردانده است ، با بیان خصوصیات اکبر عالمی ، سخنان خود را ادامه می دهد: وی سخنور بود و به هر کجا که می رفت از ویژگی های معلمی برخوردار بود. ایجادزد

یک استاد دانشگاه که قبلا میزبان سفیدپوستان در تلویزیون بود ، یادآوری می کند: “او در این برنامه دو بار مهمان ما بود.” اگر من در طول برنامه از این کلمه به اشتباه استفاده می کردم ، یعنی از کلمات انگلیسی یا عربی نه در جلوی دوربین بلکه در پشت صحنه استفاده می کردم ، این یادآوری من بود و یادآور همتای فارسی آن بود.

بره های فیلم “سه صد” و خشم اکبر عالمی

زرگر می افزاید: “من به یاد دارم 20 سال پیش گروهی از مردم در مقابل برخی از مجریان قدرتمند تلویزیون مانند خانم سونیا پوریامین ، اقبال واحدی ، شاید آقای کاردان و … صحبت کردند و آموزش دادند که چه بخشی از تصور ما از بازیگری اشتباه است یا نه ” تا آنجا که مصاحبه کننده می تواند در مقام گفتگو به یک مقام دولتی نزدیک باشد. او هرگز میهمان برنامه را قطع نکرد.

وی گفت: “فراموش نمی کنم که در میان موفقیت های بی حاصل تریستا ، او مهمانی را در برنامه خود آورد و در سینمای هالیوود صحبت های زیادی درباره جعل تاریخ شد و من قبل از بی احتیاطی و سکوت ما قبل از آن بخوبی به خاطر می آورم”. در مورد وطن پرستی جهانی دروغ گفت ، صدایش از غیرت لرزید.

او از هر زیبایی خوشحال بود

زرگر ادامه می دهد: بارها اشک او را دیده ام. او را هر زیبایی می دید. او از لذت خواندن یک شعر زیبا یا گوش دادن به یک قطعه موسیقی دلپذیر غرق او شد.

این استاد دانشگاه معلمی را با پدر یا مادر مقایسه می كند و می گوید: “یك معلم در جذب و دافعه خود امر و نهی دارد و معمولاً قسمت منفی او بیشتر در ذهن او است. یعنی ما بیش از آنكه تعلیم دهیم تعزیرات را به یاد می آوریم.

آموزش به او مانند نماز خواندن بود

وی سپس از اکبر عالمی به عنوان یک معلم یاد می کند: اگرچه توانایی هایی را انجام می داد ، شغل معلمی او بود. تعالیم امثال او مانند نماز مقدس بود؛ او آداب و نظم داشت ، آراسته و آراسته بود و لباس تمیز پوشیده بود و مکان مناسب را انتخاب کرده بود.

بهترین موفقیت اکبر عالمی دانش او بود ، که سخاوتمندانه ارائه داد. اگر او چیزی را در جایی نمی دانست ، به راحتی از کلمه “نمی دانم” استفاده می کند. به همین دلیل به آنچه او داشت اعتماد کردی. من کسی مثل او را نمی شناسم. عالی ، خوش بین و پر از دانش.

در ادامه ، زرگر خصوصیاتی را توصیف می کند که همیشه مشخصه معلم است: یک معلم فقط یک معلم در کلاس نیست. او همیشه شخصیت معلمی دارد. بارها در مکان هایی مانند بانک یا مغازه ها افرادی را دیده ام که لحن آنها معلم است. من لحن معلم را خوب بلدم. لحنی مطمئن با تنهایی و غرور خوب ، گویی که از هیچ نیازی دور است.

معلم فرصت های زیادی برای دیدن جهان دارد

این استاد دانشگاه معتقد است که یک معلم فرصت های زیادی برای دیدن دنیا دارد ، اگرچه از دیدگاه دیگری شبیه پدر و مادری است که باید خود را وقف خود کنند.

وی همچنین درباره نخستین روزهای معلمی خود چنین می گوید: پس از اتمام مدرسه ، استاد من ، آقای كوپال ، به من اعتماد كرد و به من دو گروه مطالعه برای آموزش داد. هنگامی که من برای تدریس آماده می شدم ، هر آنچه را که هنگام مطالعه نخوانده بودم ، مانند تدریس مانند “هنر شعر” ارسطو ، می خواندم.

اما چرا بازیگری را کنار گذاشتید و معلمی را ترجیح دادید؟ شهرام زرگر به این پرسش پاسخ زیر را می دهد: من دیدم که نمی توانم در مورد مباحث جدی درس صحبت کنم ، اما چنین نگرشی بخشی از انتخاب سینمایی من نیست. بنابراین تصمیم گرفتم روی یکی از این دو حوزه تمرکز کنم ، در یکی بمانم ، اما صادق باشم. اثر سینمایی ارائه شده با روح محیط دانشگاهی مغایرت دارد. بنابراین من یک معلم انتخاب کردم.

حدود چهل روز پیش ، درست در همان روزهایی که از خودکشی دردناک پسر بوچر شوکه شده بودیم ، بسیاری از چهره های سینما و تئاتر صفحات وب خود را با تصویر مردی که معلم او دلسوز بود ، آراستند. اکبر عالمی ، معلم مهربان آنها ، به دنیای دیگری رفت.

آخرین اخبار (khabarfoori.com)

5fb753a08645e_5fb753a086461

کمتر شخصی را می دیدیم که در مورد خلق و خوی خوب این معلم ، ارتباطش با دانش آموزان و عشقش به آنها صحبت یا یادداشتی ننوشته باشد.

شاید موضوع سرنوشت این باشد که مرگ این معلم دوست داشتنی اندکی پس از خودکشی سید محمد موسوی زاده (پسری 11 ساله از بوشهر که به دلیل از دست دادن یک تبلت به دار آویخته شد) رخ داد. بله ، به احتمال زیاد ، این همزمانی فقط یک تصادف است ، اما ممکن است آنقدر غیرمعمول نباشد که حداقل در ذهن برخی از ما مقایسه ای انجام شود و با خود فکر کنیم که گاهی اوقات یک معلم می تواند مسیر زندگی دانش آموز را تغییر دهد. بعضی اوقات فقط پیشنهاد یک معلم می تواند به یک نقطه عطف تبدیل شود این یک نقطه عطف خواهد بود ، مخصوصاً اگر آن دانش آموز 11 ساله باشد.

ضمناً ، در این مقاله قصد نداریم از کسی س questionال کنیم. این روایت متأسف است و ما بهتر است به جای هرگونه غر زدن و خرافات ، کمی درباره استاد اکبر عالمی بگوییم ، بنابراین این مقاله که به مناسبت چهلمین روز درگذشت وی منتشر شده است ، ادای احترامی به معلم این مرد است.

نام اکبر عالمی با دانشکده سینما و تئاتر مرتبط است. در نظر و قلب چندین نسل از دانشجویان این کالج ، او یک استاد شیرین و به یاد ماندنی است. ما همچنین به سراغ استاد دیگری در این دانشکده رفتیم تا در مورد ماهیت آموزشی وی که در بین دانشجویان وی نیز محبوب است صحبت کنیم. شهرام زرگر ، استادی که معلم را به بازیگر ترجیح می دهد. او در مکالمه خود هم از اکبر عالمی صحبت می کند و هم از عشقی که یک معلم به آن احتیاج دارد.

در آغاز او می گوید: من هنوز نمی توانم صحبت کنم تا بگویم اکبر عالمی زنده است ، به اندازه کافی که او هنوز زنده است. این مرد پر از عشق و زندگی بود. او پر از امید بود و خیلی زود بود که مرگ به سراغش بیاید زیرا کارهای زیادی برای انجام دادن داشت.

همیشه مهم است

جواهرساز سالها پیش هدایت می کند؛ در ادامه دوران طلایی برنامه تلویزیونی “هنر هفتم” و ادامه: نسل من با برنامه “هنر هفتم” اکبر عالمی از سینما آشنا شدند و این برنامه تأثیر زیادی در علاقه ما به این هنر داشته است و بسیاری از ما تحت تأثیر این علاقه بوده ایم. انتخاب کرد.

این مترجم تئاتری که چندین نمایشنامه را به فارسی برگردانده است ، با بیان خصوصیات اکبر عالمی ، سخنان خود را ادامه می دهد: وی سخنور بود و به هر کجا که می رفت از ویژگی های معلمی برخوردار بود. ایجادزد

یک استاد دانشگاه که قبلا میزبان سفیدپوستان در تلویزیون بود ، یادآوری می کند: “او در این برنامه دو بار مهمان ما بود.” اگر من در طول برنامه از این کلمه به اشتباه استفاده می کردم ، یعنی از کلمات انگلیسی یا عربی نه در جلوی دوربین بلکه در پشت صحنه استفاده می کردم ، این یادآوری من بود و یادآور همتای فارسی آن بود.

بره های فیلم “سه صد” و خشم اکبر عالمی

زرگر می افزاید: “من به یاد دارم 20 سال پیش گروهی از مردم در مقابل برخی از مجریان قدرتمند تلویزیون مانند خانم سونیا پوریامین ، اقبال واحدی ، شاید آقای کاردان و … صحبت کردند و آموزش دادند که چه بخشی از تصور ما از بازیگری اشتباه است یا نه ” تا آنجا که مصاحبه کننده می تواند در مقام گفتگو به یک مقام دولتی نزدیک باشد. او هرگز میهمان برنامه را قطع نکرد.

وی گفت: “فراموش نمی کنم که در میان موفقیت های بی حاصل تریستا ، او مهمانی را در برنامه خود آورد و در سینمای هالیوود صحبت های زیادی درباره جعل تاریخ شد و من قبل از بی احتیاطی و سکوت ما قبل از آن بخوبی به خاطر می آورم”. در مورد وطن پرستی جهانی دروغ گفت ، صدایش از غیرت لرزید.

او از هر زیبایی خوشحال بود

زرگر ادامه می دهد: بارها اشک او را دیده ام. او را هر زیبایی می دید. او از لذت خواندن یک شعر زیبا یا گوش دادن به یک قطعه موسیقی دلپذیر غرق او شد.

این استاد دانشگاه معلمی را با پدر یا مادر مقایسه می كند و می گوید: “یك معلم در جذب و دافعه خود امر و نهی دارد و معمولاً قسمت منفی او بیشتر در ذهن او است. یعنی ما بیش از آنكه تعلیم دهیم تعزیرات را به یاد می آوریم.

آموزش به او مانند نماز خواندن بود

وی سپس از اکبر عالمی به عنوان یک معلم یاد می کند: اگرچه توانایی هایی را انجام می داد ، شغل معلمی او بود. تعالیم امثال او مانند نماز مقدس بود؛ او آداب و نظم داشت ، آراسته و آراسته بود و لباس تمیز پوشیده بود و مکان مناسب را انتخاب کرده بود.

بهترین موفقیت اکبر عالمی دانش او بود ، که سخاوتمندانه ارائه داد. اگر او چیزی را در جایی نمی دانست ، به راحتی از کلمه “نمی دانم” استفاده می کند. به همین دلیل به آنچه او داشت اعتماد کردی. من کسی مثل او را نمی شناسم. عالی ، خوش بین و پر از دانش.

در ادامه ، زرگر خصوصیاتی را توصیف می کند که همیشه مشخصه معلم است: یک معلم فقط یک معلم در کلاس نیست. او همیشه شخصیت معلمی دارد. بارها در مکان هایی مانند بانک یا مغازه ها افرادی را دیده ام که لحن آنها معلم است. من لحن معلم را خوب بلدم. لحنی مطمئن با تنهایی و غرور خوب ، گویی که از هیچ نیازی دور است.

معلم فرصت های زیادی برای دیدن جهان دارد

این استاد دانشگاه معتقد است که یک معلم فرصت های زیادی برای دیدن دنیا دارد ، اگرچه از دیدگاه دیگری شبیه پدر و مادری است که باید خود را وقف خود کنند.

وی همچنین درباره نخستین روزهای معلمی خود چنین می گوید: پس از اتمام مدرسه ، استاد من ، آقای كوپال ، به من اعتماد كرد و به من دو گروه مطالعه برای آموزش داد. هنگامی که من برای تدریس آماده می شدم ، هر آنچه را که هنگام مطالعه نخوانده بودم ، مانند تدریس مانند “هنر شعر” ارسطو ، می خواندم.

اما چرا بازیگری را کنار گذاشتید و معلمی را ترجیح دادید؟ شهرام زرگر به این پرسش پاسخ زیر را می دهد: من دیدم که نمی توانم در مورد مباحث جدی درس صحبت کنم ، اما چنین نگرشی بخشی از انتخاب سینمایی من نیست. بنابراین تصمیم گرفتم روی یکی از این دو حوزه تمرکز کنم ، در یکی بمانم ، اما صادق باشم. اثر سینمایی ارائه شده با روح محیط دانشگاهی مغایرت دارد. بنابراین من یک معلم انتخاب کردم.

[ad_2]