ده سوال برای مردان جوانی که “مرد جعبه” را رد می کنند

“بنابراین ، در طی 10 سال خود را کجا می بینید؟”

“نمیدونم. آیا ممکن است یک شغل پردرآمد با افزایش مسئولیت در یک شرکت در حال رشد باشد؟ با یکی دو بچه ازدواج کرده؟ زندگی در یک خانه خوب حومه ای ، با دو ماشین؟ آخر هفته ها در خانه کنار دریاچه؟ تابستان ها در ساحل؟ “

“چرا؟”

“منظور شما از” چرا “چیست؟”

“چرا این آینده را برای خود می بینی؟ آیا شما آن را انتخاب کردید؟ “

“این کاری است که مردم همیشه انجام داده اند. این همان چیزی است که مردم انتظار دارند. والدین من. پدربزرگ و مادربزرگ من. کشیش من معلمان من. دوست دخترم.”

“آیا این همان چیزی است که شما می خواهید؟”

“نمیدونم. شاید …”

رد کردن “Man Box” می تواند ترسناک باشد.

کارشناسان ، محققان و تحلیل گران مطالب زیادی درباره “جعبه انسان” و اینکه چگونه هنجارهای اجتماعی و انتظارات خانوادگی مردان مدرن را محدود به یک قانون فکری دقیق (و نه) احساس و رفتار ، به ویژه در مورد زنان و دختران کرده است ، نوشتند.

در مورد مردانی که قبلاً این دیدگاه سختگیرانه مردانگی را رد یا از آن گام برداشته اند اما ممکن است نسبتاً عصبی ، آسیب پذیر ، بی جهت و حتی در جای خود منجمد باشند ، چیزهای زیادی نوشته نشده است. یا به عبارت دیگر ، آنها ممکن است فکر کنند: “اوه گه! حالا جهنم چه کار می کنم؟ “

این نویسنده در کل زندگی خود با این مسئله زندگی ، کار ، مسافرت و عشق روبرو بوده است.

من برای اولین بار وقتی بیش از سه سال داشتم از “Boy Box” بیرون پریدم. در همان روز اول دبستان ، تصمیم گرفتم که این مورد برای من نیست ، و شروع کردم به راه رفتن در مسافت شش مایلی برگشتم تا خانه خود بدون کوچکترین سرنخی از اینکه در واقع به کجا می روم یا چه مدت طول می کشد تا به آنجا بروم.

در دوران نوجوانی از همه انتظارات سرپیچی کردم و برای تحصیل در دانشگاه آکسفورد بورسیه شدم. سپس با این ایده بازی کردم که همه چیز را رها کنم تا در یک کیبوت مذهبی در اسرائیل بمانم.

اما من این کار را نکردم و در آکسفورد به دلیل کارزار ترفندهای کثیف علیه من هنگام تصدی پست منتخب در کالج خود ، یهودیت و امید به سیاستمدار بودن را کنار گذاشتم. و من باید می فهمیدم که آیا من واقعاً همجنسگرا هستم ، راست یا دو نفره هستم.

“الان خیلی احساس رضایت و خوشبختی می کنم.”

در 20 و 30 سالگی ، نه از یک شغل معتبر و پردرآمد در بانکداری استعفا دادم – نه یک بار بلکه سه بار: ابتدا برای کشف چین به عنوان خبرنگار اخبار پرسه زن و سپس شروع فعالیت های جدید تجاری در ایتالیا و ایالات متحده آمریکا. من همچنین به کوههای نیومکزیکو نقل مکان کردم تا پیشگویی یک روشنفکر را درباره پدر یک فرزند بسیار خاص برآورده کنم.

در 40 و 50 سالگی ، با کمال میل دوباره به محوطه پریدم و سعی کردم پدر و مادری متعارف ، شوهر ، پسر و تهیه کننده زندگی در آستین ، تگزاس باشم ، با موفقیت های مختلف.

و همانطور که دو سال پیش به دهه 60 سالگی نزدیک شدم ، تصمیم گرفتم از زندگی بسیار راحت در آستین صرف نظر کنم تا بتوانم با سه کیف و گربه تکسانی خود به گهواره تمدن در آفریقای شرقی نقل مکان کنم.

رواندا نهمین کشوری است که برای مدت طولانی در آن زندگی کرده ام. من اکنون روی کار معناداری تمرکز کرده ام که امیدوارم بتواند تأثیر مثبتی در جهان بگذارد. من واقعاً زندگی و کار خود را در اینجا دوست دارم ، و اکنون بسیار احساس رضایت و خوشبختی می کنم.

س forالاتی برای مردان جوان آگاه

آیا طرحی برای دیگر جوانان آگاه برای ایجاد هویت و زندگی شخصی برای آنها وجود دارد که بتوانند واقعاً آن را دوست داشته باشند و رضایت و خوشبختی واقعی آنها را نیز به همراه داشته باشند؟

برای برخی ، این ممکن است به معنای دنبال کردن یک مسیر “متعارف” تر باشد که در گفتگوی بالا شرح داده شده است ، به شرطی که این یک انتخاب آگاهانه باشد و از هیچ احساس وظیفه ، اجبار ، ترس یا فقدان تخیل خارج نشود.

برای برخی ، این ممکن است نیاز به تفسیر کاملاً متفاوتی از آنها داشته باشد و جهت گیری کاملاً جدیدی به سوی آینده ای مهیج ، اگر نامشخص باشد.

برای بسیاری ، احتمالاً جایی در این بین خواهد بود.

بنابراین در اینجا 10 سوال قانع کننده برای مردان جوان آگاه آورده شده است که باید فراتر از “من می خواهم با زندگی خود چه کنم؟”

1. من الان کی هستم؟
2. چگونه خودم را تعریف کنم؟
3. برای چه چیزی و برای چه کسی وجود دارم؟
4- من متعلق به کجا هستم؟
5- من می خواهم کی باشم؟
6. می خواهم با چه کسی باشم؟
7. کجا می خواهم بروم؟
8- هدف من از زندگی و کار چیست؟
9. چگونه می توانم بیشترین تأثیر مثبت را در جهان داشته باشم؟
10. میراث من چه خواهد بود؟

پس از پاسخگویی به این سوالات به تنهایی و با دیگران ، آنها می توانند برنامه ریزی های مناسب را شروع کرده و اقدامات طولانی را برای رسیدن به رویاهای خود در بلند مدت انجام دهند.

قدم نهادن به ناشناخته ها بدون هیچ پشیمانی

10 سال دیگر این نویسنده کجا خواهد بود؟ شاید هنوز اینجا در رواندا باشد؟ شاید نه. شاید هنوز هم نویسنده ، مربی و مربی باشید؟ شاید نه. شاید دوباره ازدواج کرد؟ شاید نه. شاید مرده؟ امیدوارم که نه.

تنها چیزی که می دانم این است که من 10 سال پیرتر خواهم شد و بسیاری از نقاط تغییر در زندگی من وجود داشته است. برخی از آنها تحت تأثیر چیزهایی از قبیل همه گیر یا ناآرامی های سیاسی اجتماعی قرار گرفته اند. یا یک عشق جدید یا یک نوه جدید. انگیزه برخی از آنها تغییرات داخلی است ، مانند تمرکز مجدد حرفه ای یا سلامتی شخصی.

چالش های کلیدی برای من (و برای هر مرد دیگری) این خواهد بود که هرگز به حد وسط اجباری یا خود تحمیل نشده بسنده نکنم. دهانه های جدید را بشناسید و هنگام ایجاد نقاط تغییر دهید. آنها را با صراحت ، کنجکاوی و صداقت مقابله کنید. به سر ، قلب و روده اعتماد کنید؛ و با اطمینان ، آگاهانه ترین تصمیم و واضح ترین – و امیدوارم عاقلانه ترین – اقدام را در آن زمان اتخاذ کنیم ، بدون اینکه هیچ چیز برای همیشه ماندگار نیست.

به این ترتیب ، همه ما می توانیم بدون هیچ گونه پشیمانی با اطمینان به سمت ناشناخته ها حرکت کنیم و شاید ، فقط شاید ، همه ما نیز بتوانیم دنیا را به مکان بهتری تبدیل کنیم.