درباره آزادی بیان و “جدایی طلبی اسلام گرا” فرانسه

[ad_1]

تصمیم مجله فرانسوی شارلی ابدو برای چاپ مجدد کارتون های حضرت محمد (ص) در ماه سپتامبر موج دیگری از خشونت را در فرانسه آغاز کرد ، تکرار آنچه اتفاق افتاد هنگام انتشار این تصاویر در سال 2015. این بار دولت با طرح کاریکاتورها به ساختمان های عمومی به حملات پاسخ داد ، در حالی که رئیس جمهور امانوئل مکرون اعلام کرد که اسلام “در بحران” است و قول داد “جدایی طلبی اسلام گرا” در فرانسه پایان یابد.

در اوایل ماه سپتامبر ، در یک استدلال مستدل ، من استدلال کردم که باید بتوان مسلمانانی را که از طریق کاریکاتورهای پیامبر اسلام مردم را می کشند ، محکوم کرد ، در حالی که اذعان داشتم که آنها برای نشان دادن تسلط معرفتی بر مسلمانان و اقلیت آسیب پذیر در حال حاضر در فرانسه و اروپا. من همچنین شک داشتم که نیاز سیری ناپذیر برای ادامه بازیافت چنین تصاویری عملی برای آزادی بیان است.

برخی از منتقدان مقاله من را به عنوان بخشش برای کشتن مسلمانان و محکوم کردن یا سو mis تفاهم در مفهوم آزادی بیان می خوانند. بنابراین ، در سطور زیر ، به دو موضوع به هم پیوسته نگاه خواهم کرد: چگونه مسلمانان برای دفاع از آزادی بیان و اشاره فریبنده ماکرون به “جدایی طلبی اسلامی” می آیند.

آزادی بیان بر این اصل استوار است که افراد حق دارند بدون ترس از مجازات ، عقاید و عقاید خود را ابراز کنند. با این حال ، در حالی که مفهوم آزادی بیان به وضوح سکولار ، مدرن و غربی است ، این اصل خود چنین نیست. قرآن همچنین حق مردم را در ایمان آوردن و اظهار حقایق مختلف بدون مجبور ساختن آنها به دیگران تأیید کرده است. وی همچنین نسبت به خویشتنداری در برابر سو abuse استفاده ، بی ایمانی و حملات لفظی هشدار می دهد و تحقیر خدای دین دیگر را منع می کند. قرآن به این جایگاهها می رسد زیرا موجب گسترش تنوع مذهبی و نژادی می شود.

مکاشفه تنوع را نشانه ای از فضل الهی توصیف می کند. برخی از آیات می گویند که از جمله “معجزات خداوند … متنوع بودن زبانها و رنگهای شماست: زیرا ، در این ، در واقع پیام هایی برای همه کسانی که [innate] دانش “(30:22). آیات دیگر روشن می کند که “به هر یک از [us, God has] قانون و به روش باز تجویز شده است. اگر خدا چنین خواسته بود [God] او شما را به یک ملت واحد تبدیل خواهد کرد “(5:48). در عوض ، گرچه خداوند ما را از یک خود آفریده است (نفس) ، اما خداوند ما را “ملتها و قبایل” مختلفی نیز قرار داده است [we] آنها می توانند یکدیگر را بشناسند “. قرآن می گوید که بهترین در میان ما گروه خاصی نیست ، بلکه “کسی است که عمیقاً آگاه است [God]”(49:13).

البته ، اختلافات تنها در صورتی امکان پذیر است که افراد بتوانند در روابط خود با دیگران مدنی و مهار باشند. برای این منظور ، قرآن بارها و بارها به مسلمانان هشدار داده است كه با منتقدان بحث نكنند مگر “به مهربانترین روش” و پاسخ به حملات را “فقط در حد حمله علیه [us]”و” صبور بودن به مراتب بهتر است “(16: 125-128).

همچنین مسلمانان را از تمسخر خدایان دیگران منع می کند تا با تمسخر ما قصاص نکنند. اما اگر چنین شود ، قرآن به ما اجازه صدمه زدن به آنها را نمی دهد و مجازاتهایی برای بی ایمانی ، ارتداد یا کفر را نیز تعیین نکرده است. در حقیقت ، لفظ کفرآمیز عربی ، تاجیدی ، در قرآن گم شده است. در اینجا ذکر این نکته حائز اهمیت است که قوانین کفر در برخی کشورهای اسلامی در هنگام استعمار یا پس از استعمار از اروپا وضع شده است.

اگر مسلمانان با “پیروان وحی قبلی” – یهودیان و مسیحیان – وارد بحث شوند ، قرآن به ما توصیه می کند تا به آنها اطمینان دهیم که ما به آنچه “از بالا به ما داده می شود و همچنین آنچه به شما داده می شود ، ایمان داریم: خدای ما و خدای تو یکی است “(29:46).

و اگر کافران به ما ظلم یا حمله کنند ، ما می توانیم از توصیه های قرآن به پیامبر پیروی کنیم: “بگو ، ای کسانی که ایمان را انکار می کنید ، من آنچه شما می پرستید نمی پرستم. و من آنچه را که شما به پرستش عادت دارید پرستش نمی کنم. و آنچه را من می پرستم نمی پرستی. تا تو راه خود باشی ، و من خودم باشم »(109: 1-6).

متأسفانه ، چنین آموزه هایی در میان مسلمانان یافت نمی شود ، و دلایل پیچیده بسیاری وجود دارد که باعث می شود مردم کتاب مقدس را به روشی که می خوانند ، بخوانند. یکی اینکه عمل به اسلام سیاسی شده است. این امر به ویژه در اروپا صادق است ، جایی که اقلیت های مسلمان احساس محاصره می کنند و در نتیجه ، عمل اسلام به موضع دفاعی سیاسی و / یا نظامی در برابر اروپایی ها تقلیل می یابد. البته مسلمانان از زمان تسخیر اسپانیا در قرن هشتم در اروپا بوده اند ، اما فتح آنها هرگز زمینه ساز این “نوع اسلام” نبود.

به طور متناقضی ، بزرگترین قربانی این تنزل دین به سیاست مقاومت ، خود اسلام ، به ویژه اخلاق قرآن در مورد مدارا ، پذیرش و متقابل است. زمینه تاریخی این شکل از سیاست زدگی استعمار اروپا است که حضور مسلمانان مستعمرات سابق اروپا در کشور “زادگاه” آنها را نیز در نظر می گیرد.

اگر مثلاً الجزایری ها امروز در فرانسه هستند ، به این دلیل است که فرانسه زمانی در الجزایر بوده است. نه تنها این ، بلکه فرانسه مسئول کشته شدن بیش از یک میلیون الجزایری در دوران حکومت خود بود / مسئول آن است. و این فقط سابقه وی در یک مستعمره سابق با اکثریت مسلمانان است.

از آنجا که به نظر می رسد فرانسویان این تاریخ کثیف و جنایتکارانه را به خاک سپرده اند ، نمی توان گفت که فرانسه همچنان به قربانی کردن افرادی که در گذشته قربانی شده اند بدون اینکه متهم به بخشش خشونت توسط مسلمانان شود ، ادامه می دهد.

به نظر نمی رسد نفرت این کشور از اسلام فقط یک پدیده راست گرایانه باشد. آن را شکل بنیادگرایانه انحصاری و غیرقابل حل سکولاریسم ، لاستیک امضا می کند. سایر کشورهای سکولار آزادی بیان مذهبی را تضمین می کنند در حالی که نسبت به دین بی طرف هستند. نه فرانسه ، که مارک سکولاریسم نوعاً قومی-ملی گرایانه و خصمانه با اسلام است. حتی چگونگی لباس زنان مسلمان را در انظار عمومی تحمیل می کند ، درست مانند برخی کشورهای اسلامی.

این تعصب نهادینه شده علیه مسلمانان ، آنها را محشور کرده است ، و فرانسه را به یک کشور آپارتاید استعماری برای مسلمانان و سیاه پوستان تبدیل کرده است. بنابراین ، هنگامی که یک مسلمان فرانسوی مرتکب جرمی می شود ، دولت با فرد نه به عنوان یک شهروند بلکه به عنوان یک “اسلامگرا” رفتار می کند ، صفتی که گناه جمعی را نشان می دهد و مجازات جمعی را توجیه می کند. بنابراین ، مسلمان فرانسوی بودن به معنای داشتن “علامت جمع” است ، نقل قول از روشنفکر یهودی تونسی آلبرت ممی ، که تمایل استعمارگران فرانسه را به تونسی ها به عنوان یک جمع بی چهره و “بی نام” مشاهده می کند.

اگر ماکرون نگران جدایی طلبی باشد ، می تواند با از بین بردن دستگاه بی تفاوتی که توسط دولت تنبل ایجاد شده است ، شروع کند. در عوض ، او مانند استعمارگران قدیمی فرانسوی رفتار می کند ، که میمی درباره آنها می نویسد: “ستایش از خود و افراد دیگر ، تصدیق مکرر ، حتی صمیمانه توانایی ها و نهادهای عالی ، برتری فرهنگی و فنی انسان محکومیت اساسی را که هر استعمارگر به همراه دارد پاک نمی کند. در قلب تو. “

اگر یک درس وجود دارد که ماکرون می تواند از گذشته استعمارگرای فرانسه بیاموزد ، این است که “اگر استعمار استعمارگران را نابود کند ، استعمارگر را نیز پوسیده می کند.”

نظرات بیان شده در این مقاله از نظر نویسنده است و لزوماً منعکس کننده تحریریه الجزیره نیست.



[ad_2]