تحقیق در مورد فرق كمال با تمام 54 ص
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 54صفحه
قسمتی از متن .doc :
1
1
فرق كمال با تمام
فصـــل 1
شناخت كمال انسان
قسمت اول
معاني لغوي:
كامل
بدون عيب ، بدون كمبوديا نارسايي .
داراي همة ويژگيهاي لازم .
تكامل
1 - رسيدن كسي يا چيزي به مرحلهَ كاملتر.
2 - كمال يابي و فرهيختگي.
تغييرات كمي كه در جريان تكوين پديده انباشته مي شود.
فرايند تدريجي كه در آن چيزي به چيز بهتر تبديل مي شود.
نظريه اي كه بر اساس آن گروهاي جانداران در گذر زمان ممكن است تغييركنند و از اين رو شكل و ساختار بدني تازه ، با نياكانشان فرق داشته باشد.
تكوين
1-پيدايش}1
1
2
فرق كمال با تمام
قسمت دوّم
فرق كمال با تمام
تمام در جايي گفته مي شود كه در يك شي همه آنچه كه براي اصل وجود لازم است بوجود آمده باشد بعضي از چيزها بوجود نيايد ، اصلا" اين شي در ماهيت خودش ناقص است ، تمامش بوجود نيامده است بلكه قسمتي از آن بوجود آمده است و اصطلاحا" تمام قابل كســر است يعني مي شود گفت : دو ثلثش موجود نيست
مثلا" يك ساختماني را تصور كنيد كه قرار است بر اساس نقشه اي ساخته شود ،اگر همه آن چيز هايي را كه سا ختمان احتياج به آن دارد نباشد ، نمي توان از آن استفاده كرد و وقتي همه پيدا شد ، مي گويند ساختمان تمام است و درست نقطه مقا بلش ( ناقص ) است
كمال در جايي است كه يك شي بعد از آنكه تمام گشت يك درجه بالاتر هم مي تواند داشته باشد و البته يك درجه هم بالاتر از آن و الي آخر اين نكته حائز اهمييت است كه بدون تمام ، كمال معنا و مفهومي ندارد ودر واقع تمام شرط لازم براي كمال است براي روشن تر شدن مطلب ،چند مثال ذكر مي كنيم
مثلا" مي گويند عقل فلان كس كامل شده ، يعني قبلا" هم عقل داشت ، اما حالا عقلش يك درجه بالا آمده است يا مثلا" مي گويند علم فلاني كامل شد ، يعني قبلا" هم علم داشت و از آن استفاده مي كرد ولي حالا بك درجه بالا آ مده و بيشتر شده و كاملتر شده است
تعبير انسان كامل در ادبيات اسلامي تا قرن هفتم هجري وجود نداشت و بعد از اين تاريخ به كار رفت و مي توان گفت اولين بار در دنياي اسلام پيدا شده است و اول كسي هم كه اين تعبير را كرده عارف معروف ( محيي الدين عربي اندلسي طايي ) است
1
4
فرق كمال با تمام
در باره او مي توان گفت كه او پدر عرفان اسلامي است اين شخص مردي عربي نژاد از اولاد حاتم طا يي و اهل اندلس ( اسپا نياي امروزي ) است.}2
قسمت سوم
انسان تمام و انسان ناقص
اين بحث را با يك سوال شروع مي كنيم و أن اين است كه :
اسا سا" أ يا ما انسان سالم و انسان معيوب داريم يا خير ؟
البته يك سلامت و يك عيب است كه مربوط به جسم و تن انسان است و در اين شكي نيست كه بعضي ها از نطر جسمي سالم يا مريض هستند . ولي اينها مربوط به شخص انسان است .
( أيا تا كنون دقت كرده ايد كه اگر انساني نقص عضو داشته باشد اين را ملاك در انسانيت او قرار نمي دهند ؟ مثلاً فيلسوف معروف و بزرگي همچون سقراط از بدشكلترين افراد بوده است . اما تاكنون بدشكلي را براي او ملاك قرار داده اند و از روي حال ظاهر اين شخص قضاوتي درباره ايشان كرده اند . أيا أن ديگري فيلسوف بزرگي همانند ابوالعلا معري كور بوده است يا طه حسين در زمان معاصر و بسياري از افراد ديگر … اين خود دليل بر اين است كه انسان دو چيز دارد : شخصي دارد و شخصيتي . تني دارد و روحي . جسمي دارد و رواني .
حال كه معلوم شد هدف ما در سوال اول روان انسان بوده است ، بارديگر سوالمان را البته به شكلي ديگر طرح مي كنيم .
اساساً آيا روان انسان مي تواند بيمار باشد در حاليكه جسم انسان سالم باشد يا خير ؟
كساني كه منكر روح و اصالت روح هستند و تمام خواص روحي را اثر مستقيم و بلاواصطه سلسله اعصاب انسان مي دانند بنا بر نظريه اينها اساساً روان حكمي ندارد و همه چيز تابع جسم است . اگر روان بيمار باشد حتماً جسم بيمار است كه روان بيمار است ، بيماري رواني همان بيماري جسمي است .